دلم برات تنگ ميشه!
دخترم ديروز 111 روزه شدي. زمان يك جورايي گذشت هم زود و هم دير ، دير واسه لحظه هاي سخت و زود واسه اينكه انگار تند تند داره اين شش ماه تموم ميشه و من بايد روزي 8 ساعت تنها بزارمت كه اين هم خيلي والسم سخته . امروز واسه اولين بار حدود 45 دقيقه دختر بابايي شديو مامان رفتم بيرون، اما اصلا دل تو دلم نبود و زودي برگشتم. غروبي رفتيم بيرون و واست يك كيك كوچولو گرفتيم و سه نفري يك جشن كوچولو هم راه انداختيم. كلي هم موقع عكس گرفتن بهمون خوش گذشت. دوربين رو گذاشتيم در حالت تشخيص لبخند و چند دقيقه اي واسمون سوژه شد. حالا ماماني واست يك خاطره جالب تعريف كنه . وقتي بابايي رفته بود كه پول كيك رو حساب كنه ما رفتيم طبقه دوم شي...